گاهی دلم برای مردای این دوره زمونه ی ایران میسوزه


نمونش همین دوستم
خانوادش مذهبی بودن و این پسر تا حوالی سی سالگی محرم نامحرم رو رعایت میکرده و هیچ رابطه ج.نسی هم نداشته

بعد میفهمه که این تربیت ها قدیمی شده و این ارزش ها دیگه زندگیش رو پیش نمیبره

هنوز اما، معیارای سنتی رو داره: میخواد یکی رو بگیره که خودش اولین مرد زندگیش باشه اما از اون طرف اعتماد نداره که دختره راستشو بهش گفته باشه که قبلا حتی عاشق هیچ مردی هم نشده باشه چه برسه به رابطه بدنی

بهش میگی خب اینجوری دختر مذهبی باید بگیری، میگه نه تیپ امروزی میپسندم

میگی دختر نوجوون یا ۱۸ ۱۹ ساله باید بگیری میگه لوسه!پخته نیست! زودی هم به فکر ازدواج می افته

میگی خب با یکی دوست بشو اگر دوسش داشتی باهاش ازدواج کن، مثل خیلیای دیگه میگه همشون قبلا با یکی بودن

میگی خب چه اشکالی داره؟مهم اینه که به تو وفادار باشه میگه چطور بقیه اکبتد گیرشون میاد به من که میرسه برم دست هورده بقیه رو بردارم؟ اصلا از کجا معلوم وقتی تو بغل منه، قبلیه رو تو ذهنش نیاره


حالا یه مدته خیلی دلش میخواد با یکی رابطه س.کشوال داشته باشه
میگی خب دوس دختر پیدا کن موارد ایرادی قبلی رو مطرح میکنه
میگی زن بگیر، دوباره هم دل چرکیا رو به همراه وضعیت مالی بیان میکنه

میگی تو اینستایی جایی به دخترای پولی پیام بده
میگه بیشترشون اول پول میگیرن بعدش پسر از آب درمیان

میگی خب فاحشه خونه ها رو بستن، برو سراغ فاحشه خونه اسلامی و یکی رو صیغه کن
میگه مگه به این آسونیه؟ میگم آره برو شاهچراغ کارتو راه میندازن

میگه ولش کن یه خاکی بر سرم میریزم

و منم میدونم که این خاک، فقط کار یه روزشو راه میندازه

چون مردای ما بین دو جون گرفتار شدن
اطلاعات غلطی که بهشون دادن نه باعث میشه بتونن به انتخاب هایی که یک زن برای خودش میکنه احترام بذارن، نه کمکشون میکنه به خودشون فرصت پیدا کردن عشق رو بدن



اعتقاد به برابری جنسیتی اینجا معنی پیدا میکنه