میخونم، سفر میکنم، فکر میکنم، و عصاره ی اونها رو تو پادکست آوید میریزم..اینجا، همه ی اینارو میبینید

۸ مطلب با موضوع «#نامه_به_اسبی_که_نیامد» ثبت شده است

براش جنگیدی

دوستی ازم پرسید: ازش خبر داری؟
گفتم: نه هیچی
گفت: تو هم ازش خبر نگرفتی؟سراغی ازش نگرفتی؟

گفتم‌: نه! وقتی که رفته، دیگه سراغش رفتن نداره. دوست داشتن که زورکی نمیشه

با تعجب پرسید: برای برگشتنش هیچ کاری نکردی؟ براش نجنگیدی؟

با خودم فکر کردم جواب سوالشو چی بدم
فکر کردم جنگیدن برای یه آدم چه شکلیه؟ آدم چطور برای برگشتن یکی می جنگه؟ اصلا میشه برای عشق یه نفر جنگید؟ مگه نه اینکه عشق، صلحه آرامشه آزادیه، پس عشق و جنگ با هم جور در نمیان

چند مدت پیش زندگی نامه فروغ رو خوندم و نامه های رد و بدل شدش رو با ابراهیم گلستان

از خودم پرسیدم اگر ابراهیم گلستان، فروغ رو ترک کرده بود چه بر سر فروغ میومد واقعا؟
فروغ برای برگشتن ابراهیم گلستان چه می کرد؟

آیدا اگر شاملو رو ترک می کرد،آیا برای بازگردوندن عشقشون می جنگیدن؟ چطوری می جنگیدن؟

چرا فرهاد کوه کند؟
زیور برای اینکه گل محمد از مارال دل بکنه و به اون برگرده، جنگید؟ یا فقط درد کشید و وفادار موند و عشق ورزید؟

جنگیدن برای آدمی که میره و جونت رو با خودش می بره و تو مطمئنی که ذره ای هم در خیالش نبودی و نیستی، آیا معنایی داره؟

چطور آدم صاحب عشق کسی میشه که عاشقش نیست؟

با نوشتن براش از احساساتش؟
اینکه گاهی خودش رو یاد طرف بندازه؟
اینکه شاعر بشه؟ نویسنده بشه؟ و اون آدم بشه مخاطب خاص؟
اینکه بره تو صفحات اجتماعی و توی پروفایلش جملات عاشقانه بذاره که طرف شاید بخونه و بدونه که هنوزم دوسش داره؟

این راهیه که خیلیا رفتن اما...این طوری طرفشون برگشته؟

فکر نمیکنم

جنگیدن شاید سکوت کردن و صبوری کردن باشه که شاید روزی دست از پروانگی هاش برداره و بیاد روی تو بشینه و با تو آروم بگیره؟

که این البته سخت ترین راهه
چراکه ذره ذره جونت رو تحلیل میبره... مرگ تدریجیه


جنگیدن شاید به پاش اشک ریختن و التماس کردن و "برگرد، برگرد" گفتن و اینکه "من بی تو میمیرم و بی تو نمیتونم" و اینا

اما پس عزت نفس و غرور آدمی زاد چی میشه؟

نه!این کار هر کسی نیست! بی نهایت شهامت میخواد و از خود گذشتگی
اعتراف میکنم... اعتراف میکنم که نمیدونم جنگیدن برای یه آدم یعنی چی
واقعا نمیدونم آدم واسه عشق کسی میجنگه


فقط می دونم وقتی یه نفر ازت میره و جهانش رو با خودش میبره، برای تنها چیزی که باید بجنگی "ساختن جهانی تازه"ست ، جهانی که بدون او باز هم‌بتونی توش احساس خوشبختی کنی... باید بجنگی برای اینکه باز بتونی یه آدم معمولی باشی..بتونی از ته دل بخندی.
باید بجنگی برای بیرون اومدن از دهلیز بی انتهای خاطراتش..بجنگی برای از پا نیفتادن، تلف نشدن، واسه ی از نو شروع کردن

تنها جنگی که در ادامه ی داستان رفتن کسی که عاشقش هستی رو میشناسم، "جنگ سخت نابرابر زندگی کردن بدون او"ست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
parinazwmoo

شعر را با تو قسمت میکنم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
parinazwmoo

شیشه های رنگی

میدونی چرا‌خونه های قدیمی شیشه رنگی دارن؟

واسه اینکه هر نامحرمی به راحتی از حیاط نتونه داخل اتاق رو ببینه،

 اما وقتی تو زاویه درست قرار میگیری، وقتی محرم باشی و داخل اتاق باشی هم از احوال خبر داری هم از حیاط

شیشه رنگیارو دوست دارم عین زنا هستن

مثلا هر زنی که دوست نداره بشنوه «دوستت دارم»،

به بعضیاشون باید بگی «خندت بود که گرفتارم کرد» تا مستیشو ببینی

زنا از هر شیشه ای شفاف ترن، تُو توْ زاویه ی درست قرار گرفتی؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
parinazwmoo

هربار که آمده ای

#نامه_به_اسبی_که_نیامد .

هر بار که آمده‌ای 

آخرین بار بوده است

و هر بار که رفته‌ای اولین بار

فردا تو را 

برای اولین بار خواهم دید

همان طور که دیروز

برای آخرین بار دیدمت

شاید امروز نیز صدایت 

که بارشِ شیرینِ توت

بر پرده‌ی کتانی‌ست

دهانم را آب بیندازد

ماه نیستی

تا در قاب نقره‌ای‌ات

هر بار که نو می‌شوی

حکایتی کهن باشد 

افتاده به جان من 

آغوش شعله‌وری هستی

که در چشم بر‌هم‌ زدنی

کُن‌فیکون می‌کنی مرا

و هر بار که رفتنم را

از پاگرد پلکان 

تماشا می‌کنی

مانند قرل‌آلای نگون‌بختی

که یک عقاب تیزچنگ

از رودخانه قاپیده باشد

گیجم و نمی‌دانم 

چه بر سرم آمده است.

عباس صفاری

.

.

پ.ن: #جهت_ثبت_در_تاریخ

یلدای قشنگ ۹۷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
parinazwmoo

سیمین و جلال

.

میگم: تو مثل جلالی (آل احمد) و من مثل سیمین (دانشور)

تو نوشته هات اقبال عمومی بیشتری داره...مثل جلال که همون زمانِ زنده بودنش شناخته شد.. نوشته هاش نقد و تفسیر شد...باهاش مصاحبه های مکرری شد...به عنوان فردی سیاسی شناخته شد

.

من، اما سیمین...مخاطب های خاص خودمو دارم...ازون پروپا قرص ها...ازونا که اگر بد بنویسم میان پی ویم گله میکنن...ازونا که حوصله ی خوندن هزارتوهای کلمات رو دارن

.

سیمین چندان ک باید شناخته نشد...اونقدر ک به اجبار به ترجمه رو اورد..‌جور شوهرش که بجای نوشتن، یا تو زندان بود یا محافل سیاسی و ادبی رو کشید

.

نوشته های آل احمد رو تو این دوره زمونه باید با احتیاط خوند

«جزیره سرگردانی» و «سووشون» سیمین اما، هردفعه انگار حرف جدیدی دارن

.

بهش گفتم: سیمین خودخواسته پشت سایه ی جلال موند، اما هیچ وقت رنگ قلم جلال رو نگرفت

.

بهش نگفتم که سیمین اشتباه کرد..نگفتم که من هیچ وقت نمیخوام سایه ی یه مرد، تصویرمو تار کنه؛ میخوام تو روشنی باشم

.

درعوض گفتم: تو جلال بمون و بذار منم سیمین باشم، سبک منو عوض نکن

.

.

پ.ن:در مَثَل مناقشه نیست وگرنه من که ناخون دور انداخته شده‌ی خانم دانشور هم نیستم....روحشون شاد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
parinazwmoo

ردی الی قلبی

قوی باش پری ناز

برو جلو

اگر دست از چیزی که بهش ایمان داری برداری دیگه چی میمونه ازت جز یه پوسته ی خالی

اینکه زخمی و پر از خشمی با رها کردن اونچه باوراتو ازت میگیره درست میشه

قوی باش پری ناز

چیزی که از تو پری ناز ساخته نه یه ادم معمولی، باوراته، نظام ارزشیته، قلبته

چرا فکر میکنی نمیتونی دوباره سرپا بشی

ضمنا باید بذاری دوباره با سکوت، ندای درونیت کودک خلاقت باهات حرف بزنه

نترس دختر

مرده شور هرکسی رو برده که باعث شد تو زخمی بشی

بلندشو وایسا و شروع کن

تو پری نازی

نه هر ادم دیگه

میتونی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
parinazwmoo

بارون که میزنه...

بارون که میزنه انگار از همه چیز شفاف سازی میشه 

ترکای خونه نم میدن

گرفتگی لوله ها و محتویاتشون...

...محتویات قلبت...

خاطراتی که سرکوب شده بودن و فکر میکردی گم شدن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
parinazwmoo

Andar_adabe_mokh_zadan


عکس: #سیراف

بهمن ۹۶

💮💮💮💮💮💮💮💮💮💮💮💮💮💮💮💮💮💮

کپشن: اندر اداب مخ زدن


الان همه میان اعتراض میکنن که بابا مخ زدن یعنی چی؟😤 اصلا مگه باید مخ زد؟😤😤

اگر مخ زدن رو اصطلاح عامیانه ی دهه هشتادی برای اعمال جفت یابی فرزندان ادم و حوا بدونیم، بله، باید مخ زد

در اینکه یه جنس (به احترام خانم فالاچی در کتاب جنس ضعیف) که معمولا نر هست، جنس مقابل رو راضی میکنه باهاش ارتباط جنسی، و در این دوره زمونه، ارتبلط عاطفی ذاشته باشه، هیچ شکی نیست

مسیله ای که این روزا خیلی شاهدش هستم اینه که مردا دیگه اداب مخ زدن رو بجا نمیارن و درنتیجه جنس زن هم ناراضیه و چون تحت فشار فرهنگی (سن ازدواج) و شخصی (تنهایی و هورمون های جنسی) هست بیشتر از خودش مایه میذاره و چیزی که شاهدش هستیم، به هم خوردن توازن جنسیه. 

مردا میخوان زنا مثه هلو برن تو گلوشون، راحت و اماده، و زنها ذاتشون اینه که فردی رو انتخاب کنن که به ازای انرژی زمانی و جسمی ای که میذارن، معادله رو برقرار کنه و کفه ترازو رو صاف کنه

این نکته اخری که گفتم خیلی مهمه هااا

از نظر روانشناسی تکاملی، جنس ماده به دلیل هزینه زیادی که برای تولید، زلییدت، و پرورش نوزادش پرداخت میکنه، نری رو انتخاب میکنه که مکان ارامش، هزینه های غذایی، و از اون مهم تر مشارکت در بزرگ کردن فرزندان رو بهش هدیه بده

بنابراین اداب مخ زدن بین تمام حیوانات رده بالا، یعنی رده های اخر پرندگان، دوزیستان، و الالخصوص پسنداران، شامل داشتن ژن های بهتر (به صورت بدن متناسب، هوش متوسط به بالا، مهارت های بدنی -در انسان شغلی-) میشه


خلاصه  بخوام بگم: زنان مردی انتخاب میکنن که 

اولا براشون وقت بذاره

دوما مقداری هزینه مادی کنه (هرچه زنی تواناتر باشه، این مورد براش کمتر اهمیت داره)

سوما هوش خودش رو از طریق اداب معاشرت، بذله گویی، مهارت در یک زمینه شغلی ثابت کنه

چهارما، قابل اتکا و اعتماد بودن خودش رو از طریق کنترل احساسات لجام گسیخته و صبور بودن (بخصوص در پیشنهاد دادن س.ک.س ) نشون بده


اگر نمیخواید اینطور هزینه کنید، منتظر رها شدن ها باشید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
parinazwmoo